Empowerment از فعل Empower بهمعنی"دادن قدرت یا اختیار به شخصی برای انجام عملی" گرفته شده و بر "توانمندسازی فردی" دلالت دارد واز آنجائیکه حياتي ترين دارايي هر سازمان، نيروي انساني آن سازمان است بنابراین توانمندي نيروي انساني عامل بقاء و حيات سازمان است .سازمان توانمند محيطي است كه كاركنان در گروه هاي مختلف، در انجام فعاليتها با يكديگر همكاري مي كنند توانمندسازي كاركنان، محوري ترين تلاش مديران در نوآفريني، تمركززدايي و حذف ديوان سالاري در سازمانها مي باشدو موجب مي شود كه كاركنان، سازمان و شغل را از آن خود بدانند و از كار كردن در آن به خود ببالند.در دهههای اخير، توانمندسازي كاركنان به يكي از دغدغههاي مديران تبديل شده است زيرا حجم كاري مديران بهسرعت افزايش يافته است. بنابراين مدیران باید به زيردستان خود اعتماد كنند؛ در واقع شرايط كاري و رقابت سازمانها بيش از هر چيز ديگري مديران را وادار به توانمندسازي كاركنان ميكند. نويسنده كتاب "رها كردن كار بدون از دست دادن كنترل" ميگويد: در كمپاني آمريكايي كرايسلر اكنون براي هر 50 كارگر يك مدير وجود دارد در حاليكه يك دهه قبل هر 20 نفر يك مدير داشتند كه اين تعداد در آينده به هر 100 كارگر، يك مدير ميرسد.
بنابراين با توجه به دنياي جديد كسب و كار، نگرش مديريت نسبت به موضوع توانمندسازي كاركنان از اهميت ويژهاي برخوردار است. سابقه استفاده از اصطلاح توانمندسازي به دموکراسی صنعتی و دخیل نمودن کارکنان در تصمیمگیریهای سازمان تحت عناوین تیمسازی، مشارکت و مدیریت کیفیت جامع برمیگردد. این اصطلاح در سال 1980 بهسرعت موضوع روز شد و توسط نظریهپردازانی چون کانگر و کاننگو (Conger & Kanungo: 1988)، اسپیریتزر (Speritzer: 1995)، کنت بلانچارد (Kent Blanchard)، جان پی کارلوس (John.P.Carlos: 2000) و آلن راندلف مورد بسط و گسترش قرار گرفت.
توانمندسازي افراد (کار کنان) بهمعنی تشویق آنها برای مشارکت بیشتر در تصمیمگیریهایی است که بر فعالیت آنها مؤثر است؛ یعنی فضایی برای افراد فراهم شود تا بتوانند ایدههای خوبی را بیافرینند و آنها را بهعمل تبدیل کنند. توانمندسازي، عنصر حیاتی کسب و کار در دنیای نوین است. اهدافی مانند نزدیکتر شدن بیشتر به مشتری، بهبود خدمات پس از فروش، ارائه مداوم نوآوری، افزایش بهرهوری و در دست گرفتن میدان رقابت برای سازمانهایی حاصل خواهد شدکه راههای جدیدی برای توانمند ساختن نیروهایشان یافتهاند.نقش نیروی انسانی ماهر و کارآمد در تحقق اهداف سازمان، امری بدیهی و غیرقابل انکار است و شکی نیست که ثروت ملی یک کشور و به عبارت بهتر سرمایه انسانی در قالب مهارتها، سازمانها و انگیزههایشان ظاهر میشود. مدیران باید به منظور بهرهگیری هر چه بیشتر از نیروی انسانی شاغل عوامل انگیزشی مؤثر در تحریک آنان را به درستی شناسایی کرده و تلاش نمایند که هر چه بیشتر این توان را در مسیر اهداف سازمان قرار دهند.
.
ابعاد توانمندسازی
در مطالعات انجام شده در زمینه توانمندسازي توسط اسپریتزر (Spreitzer: 1992)، چهار بعد برای توانمندسازي شناسائی شد. براساس مطالعات میشرا (Mishra: 1992)، یک بعد دیگر نیز به آن افزوده شد و پنج بعد کلیدی توانمندسازي شکل گرفت. هنگامی که مدیران بتوانند این پنج بعد را در کارکنان پرورش دهند، آنان را با کامیابی توانمند ساختهاند.
با توجه به مؤلفههای ارائهشده، تلاش برای بهروز نگاه داشتن اطلاعات فني و تخصصي كاركنان از مهمترین مباحثی است که باید مورد توجه قرار گیرد. مهمترین فرآینداصلاح سيستم ،ارزشيابي عملكرد كاركنان است. بهگونهاي كه كاركنان، نسبت به نتايج واقعی ارزيابي خود مطلع شده و مديران بهطور شفاف راجع به نقاط قوت و ضعف كاركنان به آنان بازخورد دهند و انتظارات خود را بهطور شفاف اعلام نمايند
.
با توجه به این مهم این مجموعه آموزشی - پژوهشی با تکیه بر دانش فنی و نیروی متخصص خود توان خود را بر ارتقاء مهارتهای فنی نیروهای شاغل درارگانهای دولتی و خصوصی با محوریت حفظ وحراست از منابع انسانی وستیابی به افزایش بهرهوری در حوزه های صنعت ، تولید و خدمات آموزشی و پژوهشی با هدف دستیابی به اهداف توسعه پایدار بنیان نموده است>لذا جهت کسب مشاوره واستفاده از خدمات آموزشی و پژوهشی این شرکت با شماره های ثبت شده درمنو تماس با ما ارتباط حاصل نمایید>